بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت --- و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست --- گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض --- پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست --- خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم --- کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن --- شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر --- ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت --- شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت