مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام --- خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد --- که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست --- هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما --- سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید --- برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر --- عاقبت دانه خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب نه درخور باشد --- من له یقتل داء دنف کیف ینام تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم --- ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید --- جای در گوشه محراب کنند اهل کلام