ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل --- سلسبیلت کرده جان و دل سبیل سبزپوشان خطت بر گرد لب --- همچو مورانند گرد سلسبیل ناوک چشم تو در هر گوشه‌ای --- همچو من افتاده دارد صد قتیل یا رب این آتش که در جان من است --- سرد کن زان سان که کردی بر خلیل من نمی‌یابم مجال ای دوستان --- گر چه دارد او جمالی بس جمیل پای ما لنگ است و منزل بس دراز --- دست ما کوتاه و خرما بر نخیل حافظ از سرپنجه عشق نگار --- همچو مور افتاده شد در پای پیل شاه عالم را بقا و عز و ناز --- باد و هر چیزی که باشد زین قبیل