در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست --- مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پیدا --- وز قد بلند او بالای صنوبر پست آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست --- وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست --- و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید --- ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست بازآی که بازآید عمر شده حافظ --- هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست